فریمانفریمان، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

طلوع زندگی

دلنوشته

عصری عصبانی بودم چون توی کلاس شطرنج رفتارت مثل بقیه  نیست  همونطور که تو کلاس قرآن و ژیمناستیک مثل بقیه نبودی تو خاصی  یکی که با همه فرق میکنه  و این منو ناراحت میکنه تو برات سخته که یک جا بشینی من ناراحتم چون به خاطر رفتارهایی که داری  اکثر بچه ها بعد از مدتی از بازی با تو امتناع میکنن چون تو خودت رو پایبند به رعایت قانون نمیکنی دلت میخواد همیشه قانون قانون تو باشه
16 اسفند 1393

جمعه 1 اسفند

امروز روزم رو با کار توی آشپزخونه شروع کردم 3 تا از کابینت ها رو ریختم بیرون و تمیز کردم برای ناهار کتلت درست کردم  امروز هوا سرد بود و نمیشد ببرمت بیرون تا بازی کنی برای اینکه حوصله ات تا شب توی خونه سر نره  بردمت نماز جمعه چون اونجا رو دوست داری میتونی با بچه های دیگه بازی کنی معمولا مهرها برمیداری و باهاشون دومینو بازی میکنی یا خونه سازی میکنی و بعد از نماز هم تند تند جمعشون میکنی و میذاری سرجاهاشون این دومین دفعه بود که میرفتیم مصلای شهر برای نماز جمعه شکر خدا هر دو ذفعه هم بهت خوش گذشته و اونجا پسر خوبی بودی  نماز که تموم شد خواستی بریم پارک اما هوا سرد بود و نم بارون میزد هیچ بچه ای هم توی پارک نبود و خودت رضایت دادی که...
1 اسفند 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طلوع زندگی می باشد